جنایات رخ میدهند... اما در آینه آنچه رسانههای غربی تصویر میکنند. غیرنظامیان بوچا (شهری در شمال کیف)، توسط نیروهای روسی قتلعام نشدند... قتلعام آنها توسط سربازان اوکراینی اتفاق افتاد. سرویسهای مخفی غرب، اجساد را طوری در جادهها مستقر کردند که روزنامهنگارها بتوانند پیدایشان کنند...
اخبار تلویزیون شوروی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ اخبار کسلکنندهای بود. و این در حالی بود که مقامات حزب کمونیست امید داشتند که بشود از رسانه برای بسیج مردمی استفاده کنند. نتیجه هم یک «آرامبخش» بود.
اوایل روی کار آمدن آقای پوتین تلویزیون روسیه فضایی ایجاد کرد که به قول نویسنده پیتر پومرانتسف «در آن هیچ چیزی درست نبود و در عینحال هر چیزی هم ممکن بود.» این فضای پروپاگاندا اثری روانگردان روی مخاطب میگذاشت و بیننده را دچار تردید میکرد و بعد او را به این یقین میرساند که آنچه میشنود کاملاً درست است.
و بدینترتیب بسیاری از فضای سیاست کنار کشیدند. حال آنکه تبلیغات جدید زمان جنگ به نحوی فزاینده، نقشی «محرک» ایفا میکند.
زمانی که ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۰ برای اولینبار به سِمت ریاستجمهوری روسیه رسید، در دفتر کاری که از بوریس یلتسین به ارث برده بود، تغییر اندکی ایجاد کرد. به عنوان نمونه و به بیان یکی از بازدیدکنندگان، آقای پوتین در جایی که باید خودکار قرار میگرفت، یککنترل از راه دور گذاشت. این رئیسجمهور که وسواس شدیدی نسبت به رسانهها داشت، روزهای بسیاری را صرف تماشای پوشش خبری خود میکرد. یکی از اولین اقدامات او این بود که شبکههای تلویزیونی کشور، و از جمله NTV را (که یک کانال مستقل و متعلق با الیگارشها بود و گویا رئیسجمهور جدید را با تصاویر نامطلوبی از قبیل یککوتوله در نمایشی طنز به تصویر کشیده بود) تحت کنترل کرملین درآورد.
حالا پوتین با سابقه بالغ بر دودهه سردمداریاش، نقش عروسکگردان را عهدهدار شده است. کنترل کانالهای تلویزیونی و روزنامهها و ایستگاههای رادیویی کشور حالا همهشان به دست دولت است. کرملین حالا به تدوینگران و تهیهکنندگان در مورد اینکه چه چیزهایی را با چه کیفیتی نمایش دهند، مشاوره و سیاق میدهد. حالا که مخاطبان جوان به رسانههای آنلاین روی آوردهاند، کرملین به کنترل مکالمات آنها در این فضاها، با تکیه بر شبکههای اجتماعی و انواع خبرگزاریها، و تضعیف رسانههای دیجیتال معاند و یا ناهمسو، و تقویت پلتفرمهای محبوب (مانند اپلیکیشن پیامرسان تلگرام) آن هم با محتوای مورد تأیید دولت میپردازد. همان تبلیغاتی که مدتها پشتیبان رژیم پوتین بودند، حالا به ماشین جنگی او نیز سوخترسانی میکنند.
از همان زمان که ولادیمیر پوتین در ۲۴ فوریه، «عملیات ویژه نظامی» در اوکراین را اعلام نمود، کنترل اطلاعاتی نیز صورت شدیدتری به خود گرفت. قوانین سانسور، گزارشهایی را که به منابع غیررسمی استناد کرده باشند، ممنوع کردهاند. اطلاق لفظ «جنگ» به نبردی که در حال حاضر در اوکراین در حال درگیری است، جرم محسوب میشود. معترضان به خاطر تابلوهایی که حاوی حروف روسی «نه به جنگ» است، بازداشت میشوند. بسیاری از شبکهها و پلتفرمهای اجتماعی غربی، از قبیل فیسبوک و توئیتر و اینستاگرام حالا فیلتر یا ممنوع شدهاند. حالا تنها تعداد انگشتشماری از سنگرهای رسانهای مستقل و بانفوذ باقی ماندهاند که آنها نیز در حال از دست رفتناند. «دوژد» که یک شبکه آنلاین تلویزیونی است، پخش خود را به حال تعلیق درآورده است. «نوایا گازتا»، که روزنامهای لیبرال است و سردبیر آن همین اواخر برنده جایزه صلح نوبل شده است، انتشار خود را متوقف کرده. «اکو مسکوی» که یک ایستگاه رادیویی محبوب لیبرال است، دیگر روی موج سابق خود یعنی ۹۱.۲FM برنامه پخش نمیکند.
در حالی که رژیم پوتین از حالت اقتدارگرایی نسبتاً باز و آزادش، در حال تبدیل به یک سیستم دیکتاتوری بسته و محدود است، سیاق تبلیغاتش نیز در حال تغییرند. مجریان تلویزیونی و مهمانان برنامهها «عملیات ویژه نظامی» را به عنوان بخشی از یک درگیری بزرگتر در دفاع از روسیه ارائه میدهند. رسانههای دولتی این کشور مدتهاست که از قصد غرب برای تضعیف روسیه و تلاشهای پوتین جهت حفاظت از سرزمین مادری سخن میگویند. اما همین رسانههای روسی، در دورانی که موضع تبلیغات «انفعالی» بودند و واقعیتها مورد تردید قرار میگرفتند و مشارکت سیاسی مورد تردید واقع میشد، به طور فزایندهای در جستجوی بسیج حمایتهای مردمی از جنگ آقای پوتین برآمدند؛ و این کار را هم با متقاعد کردن مردم به پذیرش این واقعیت انجام دادند که: روسیه مورد هجوم قرار گرفته و پیروزی تنها مسیر نجات است. گرگ یودین، که یک جامعهشناس است، میگوید: «قوانین قدیمی زندگی اقتدارگرایانه در حال فروپاشی هستند و نیاز به مشارکتی فعال وجود دارد.»
روشی که در تمام کشورها هم استفاده میشود این است: «تصویر دقیق، به رسانهای که از آن استفاده میکنید ربط دارد. برای روسهایی که هم [تمایل] کافی در آنها وجود دارد و هم [اندکدانشی از فناوری] دارند، اطلاعات غیررسمی هنوز هم کاربرد دارد.» اما آنهایی که اخبار رسمی را دنبال میکنند (مشابه کاری که اکونومیست در ۱۱ می انجام داد)، دنیایی را میبینند که تنها ساخته کرملین است.
در اینجا یکروز از زندگی یکی از دنبالکنندگان نمایش پوتین را ملاحظه میکنید:
ساعت ۸ صبح:
شما در آپارتمان خود در یک ساختمان جدید و مرتفع در حومه مسکو بیدار میشوید. هوای امروز گرفته و ابری و سرد است. مادرتان نسخهای از روزنامه ایزوستیا، که روزنامهای محافظهکار و محبوب است روی میز آشپزخانه گذاشته است. روی صفحه ابتدایی روزنامه چشم میگردانید و داستانهایی آشنا میبینید: نازیهای اوکراینی، دسیسههای غربی، قهرمانی روسیه.
ولادیمیر ماشکوف، که بازیگری مشهور است، میگوید: «اجداد من از سرزمین مادری در برابر نازیسم دفاع کردند و من هم همین کار خواهم کرد.» و شما پدربزرگ خود را به خاطر میآورید که در جبهه یک جنگ میهنی جان باخته است و همینطور داستانهای مادربزرگتان را که از محاصره لنینگراد میگوید و اینکه از گرسنگی تن به خوردن هر چیزی میدادند.
بخشی را میخوانید که با عنوان «آزوف» نگاشته شده: «آنچه یک پایگاه بدنام آزوف نشان میدهد.» آزوف یک گردان اوکراینی با روابط راست افراطی است که از پی خود ردی از جنایات جنگی و قتل غیرنظامیان به جا گذاشته است. به نوشته این روزنامه، سربازان بریتانیایی به ایجاد و آموزش این گروهها پرداخته و در ایشان ایدئولوژی نازی و پایبندی به فرقههای نئوپاگان را تقویت نمودند.
«اعمال پزشکان»... از اینکه میبینید پزشکان داوطلب روسی در جمهوری خلق دونتسک سخت مشغول کار هستند، خوشحال میشوید... داستان میگوید که روسها در حال نجات جان مردم در اوکراین هستند. آیا برای اثبات انساندوستی روسها به دلیل بیشتری هم نیاز هست؟!
«معایب موجود و یک مزیت»... متوجه میشوید که مازاد بودجه روسیه، به لطف درآمدهای نفتی فراوان به ۸۰۰ میلیارد روبل رسیده است... تحریمهای غربی در مقابل این حجم پیشرفت، واقعاً ناچیز است!
ساعت ۱۱.۳۰ صبح
در حالی که در حال کار در کلینیک پزشکی هستید، گوشیتان را هم چک میکنید. VK، که محبوبترین شبکه اجتماعی روسیه است، شما را به کانالی در مورد «وضعیت اوکراین» راهنمایی میکند.
«معاون نخستوزیر کریمه: جنوب اوکراین، روسی خواهد شد.» این مقام توضیح میدهد که خواست مردم اوکراین این است که دوباره به سرزمین مادریشان بپیوندند و حکومت اوکراین برای ایشان چیزی جز رنج و سرکوب نبوده است. و در همین اثنا شما یاد سفری که تعطیلات تابستانی گذشته به کریمه داشتید میافتید و تصور میکنید که مردم چقدر خوشحال بودند از اینکه بخشی از روسیهاند.
«حامی دستِراستی کالینینگراد بازداشت شد.» افسران سرویسهای امنیتی روسیه را میبینید که یکهوادار نازی اوکراینی را که در روز پیروزی، حملهای تروریستی طراحی کرده بود، دستگیر میکنند. و با خودتان فکر میکنید: چه اتفاقی میافتاد اگر روسیه به نازیسم مجال بیشتری برای جولاندادن در اوکراین میداد؟ شاید آقای پوتین حق داشته. او درست میگفته: روسیه واقعاً چاره دیگری نداشت.
در دونتسک به نام قهرمان روسیه «نورماگد گادژیماگومدوف» میدانی ساخته خواهد شد. گادژیماگومدوف، از اولین سربازان روسی بود که در جریان همین عملیات ویژه نجات، جان خود را از دست داد. او تنها ۲۶ سال داشت. و در حال انجام وظیفه فوت کرد.
پوتین، روز جمهوری خلق دونتسک را به پوشیلین تبریک گفت و نسبت به پیروزی ابراز اطمینان کرد. و اینطوری شما متوجه میشوید که درست هشت سال از اولین انشقاق میان جمهوری خلق دونتسک و اوکراین میگذرد... هشت سال! «پیروزی» باید زودتر محقق شود.
ساعت ۶ بعدازظهر
در حال رانندگی به سوی خانه هستید و در امتداد جاده کمربندی توی ترافیک گیر افتادهاید... و در همین حین اخبار را از رادیو گوش میکنید. مطابق معمول آنچه از ۲۴ فوریه وجود داشته: اخباری است که به عملیات ویژه در اوکراین مربوط میشود.
صحبت در مورد آزمایشگاههای زیستی به نظر خیالی میرسد... چیزی شبیه داستانهای علمیتخیلی. شما درست نمیدانید سوروس کیست؛ تنها حسی بهتان میگوید که اگر او هم درگیر این ماجرا باشد، هیچ خوب نیست. به نظرتان هم تعجبآور نمیرسد که امریکاییها دست به چنین کارهایی بزنند.
ساعت ۹ شب
پس از شام مقابل تلویزیون نشسته و کانالها را عوض میکنید؛ در یک برنامه گفتگو با میزبانی ولادیمیر سولوویوف متوقف میشوید.
مونولوگ او که از استودیویی شیک در حال پخششدن است، مجموعهای واضح از پیامها را میرساند: «غرب به دنبال چیزی کمتر از نابودی کامل روسیه نیست. آقای پوتین از اعتماد مردم خود بهرهمند است و وقت آن رسیده حمایت خودتان را از او نشان دهید.» از جا بلند میشوید... اما تنها برای آنکه از یخچال نوشیدنی بردارید.
میخائیل کاتسورین، صاحب رستورانی در کیف، در ۲۴ فوریه با صدای انفجار از خواب بیدار شد. چند روز بعد با پدرش که در شهر کوچکی در روسیه زندگی میکرد تماس گرفت. آقای کاتسورین به یاد میآورد: «زنگ زدم و گفتم: بابا اونها حمله رو شروع کردن... دارن ما رو بمبارون میکنند. روسیه به اوکراین حمله کرد.» و او گفت: «نه میشا! اینها همه تبلیغات اوکراینی است. این یک عملیات صلحآمیزه و قهرمانان روسی، شما رو از شر نازیسم نجات میدن.»
بسیاری از اوکراینیها و روسهای ضدجنگ، تجربیاتی مشابه را از گفتگوهای روزهای ابتداییِ خود با خانواده و دوستانشان داشتهاند. از آغازینروزهای جنگ، تمایل روسها به تماشای اخبار تلویزیون بیشتر شد. از ۱۰ برنامه برتر و پربینندهی هفتهی اول ماه می، ۹ برنامه، تفسیر اخبار و رویدادهای جاری بودند (در حالی که این رقم در یکسال قبل از آن، ۵ بود). پیش از جنگ، تماشای تلویزیون با رتبهبندی بالاتر آقای پوتین ارتباط مستقیم داشت.
کانال یک، حالا اخبار رویدادهای جاری را جایگزین برنامههای سرگرمکننده کرده است. برنامههای گفتگوی خبری و سیاسی نیز بدون وقفه و از صبح تا عصر در حال پخشاند... به جز یکسری برنامه مرتبط با سلامت که به روال سابق پخش خود ادامه میدهد. حالا در عوض نمایشهای روزانه، برنامههایی تحت عنوان «ضدجعلی» به وجود آمده که در آنها شرکتکنندگان حول میزگردی در حال برچیدن چیزی هستند که آن را «اطلاعات نادرست غربی» جا میزنند. مجریان محبوب تلویزیونی، مانند ولادیمیر سولوویف، بر چند رسانه کوچک (که از سوی شبکههای اجتماعی مورد ترویج قرار میگیرند) ریاست میکنند.
مطابق نظرسنجیها، حمایت گستردهای (معادل ۸۰ درصد) از این عملیات ویژه نظامی صورت گرفته است. اما این اعداد شبههناک هستند. آقای یودین، جامعهشناس، استدلال میکند: «پیشفرضِ افکار عمومی [وجود یک حوزه عمومی] است... در حالی که در روسیه این حوزه از بین رفته است.» نظرسنجیها به جای آنکه ابزاری برای سنجش ترجیحات باشند، به ابزارهای کنترلگر تبدیل شدهاند. بحث آزاد در مورد جنگ غیرممکن شده است. آقای یودین میگوید: «این احساس به وجود آمده که اتفاقی در حال وقوع است... اتفاقی که نباید در موردش حرف بزنیم... چون باید به تظاهر به عادیبودن خود ادامه بدهیم. انگاری که مردهای مقابل چشممان درازبهدراز افتاده و ما حق نداریم ازش حرف بزنیم.»
علیرغم تلاشهای دستگاه تبلیغاتی، روسها حاضر نیستند به طور دستهجمعی قربانی شوند. گزارشهای متعددی مبنی بر امتناع سربازان از رفتن به جبهه ارسال شده است. کرملین تا این لحظه از اعلان جنگ و درخواست برای بسیجی تمامعیار خودداری کرده است.
روسها کماکان میتوانند به اطلاعات غیررسمی دسترسی داشته باشند. یوتیوب در این کشور ممنوع نشده است. تیم الکسی ناوالنی، مخاطبان زیادی را به سوی یوتیوب جذب میکند. بسیاری از برنامههای اکو مسکوی (ایستگاه رادیویی لیبرال و محبوب) حالا از طریق یوتیوب هم پخش میشوند. تلگرام، از هر جناح سیاسی، کانالهایی دارد. حتی از طریق VPN میتوان به سایتهای ممنوعه نیز دسترسی پیدا کرد. مطابق گزارش اپفیگرز ، شمار دانلودهای روسیِ دو مورد از محبوبترینها، طی یک ماه پس از جنگ به ۷۰۰ هزار دانلود در روز افزایش پیدا کرده... و این در حالی است که میانگین دانلود روزانه تنها ۱۶ هزار مورد در روز بود. آقای کولسنیکوف میگوید: «افراد مدرن این توانایی را دارند که با ابزارهای مختلف، هر چیزی را میخواهند خوانده و تماشا کنند.»
با این حال ممنوعیتها تأثیر خود را گذاشتهاند. پیش از جنگ حدود ۳۰ درصد مردم روسیه به صورت روزانه از اینستاگرام استفاده میکردند. به گفته مدیا اسکوپ (که یک شرکت تحقیقاتی است) این سهم در اواخر ماه آوریل به ۱۰ درصد کاهش پیدا کرد. اکومسکوی، پیش از جنگ ۳ میلیون مخاطب ملی داشت. صفحه یوتیوب آن هم ۵۵۰ هزار دنبالکننده داشت. بسیاری از روسها، به ویژه افراد مسنتر، ابزار و یا مهارت لازم را برای استفاده از VPN ندارند و تحریمهای غربی هم کار پرداخت را برایشان دشوارتر کرده است. بسیاری هم هستند که تنها آن دسته از اطلاعاتی را که مایلاند دریافت میکنند.
این نهفقط روش آقای پوتین، بلکه سیاق اطلاعات نادرست هم این است که از ویژگیهای عجیب ذهن انسان استفاده کنند. مردم تمایل دارند داستانهایی را باور کنند که باورهای موجود آنها را تقویت میکند... فرآیندی که آن را با عنوان «استدلال انگیزشی» میشناسند. تکرار صرف این قدرت را دارد که اطلاعات را باورپذیرتر نماید. و اینها مکانیسمهایی هستند که در روسیه امروزی با خشونت و سرکوب در حال تقویت شدناند. به چالش کشیدن یا زیر سؤال بردن، فرد را از محدودهی امنش خارج میکند و به خطر میاندازد. آقای کولسنیکوف میگوید: «مردم تمایلی به تماشای رسانههای غیررسمی ندارند... و اگر هم آنها را ببینند، نمیخواهند باورشان کنند. و این یک مکانیسم دفاعی روانی است.»
#روزنامه اینترنتی فراز #سایت فراز
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟